خاطرات یک سرباز

خاطرات یک سرباز

پنجشنبه 1397/08/03

يكشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۲۹ ب.ظ

پنجشنبه 03/08/1397

ساعت 14:00 اتوبوس حرکت کرد به سمت تهران. وقتی که رسیدم خانه ساعت 17:30 بود، و داشت اذان می گفت. لباس ها رو درست کردم. با مجید و خانمش رفتیم خیابان 30 تیر، شام.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۲۳
یک سرباز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی